میتپد از شوق دل در سینهام گوئی که باز
تیر دل دوزی به دل ز ابرو کمانی میرسد
میکند از شوق رشحه حرز جان تعویذ عمر
سنگ جوری کز جفای پاسبانی میرسد
جعد مشکینش مگر سوده به خاک پای شاه
کز شمیمش برمشامم بوی جانی میرسد
شاه محمود جهانبخش آن که جسم مرده را
از دم جانبخش او روح روانی میرسد
ماهم اگر به قهر شد از لطف باز گشت
شکر خدا که آه سحر چاره ساز گشت
در ملک عشق خواجگی و بندگی کدام
محمود بین چگونه غلام ایاز گشت
فرخنده هاتفیم به گوش این نوید گفت
دوشینه چون ز خواب غمم دیده بازگشت
کای رشحه شاد زی که ز یمن قدوم شاه
بر روی هم غمت در شادی فراز گشت
یعنی ضیا که قهر وی و لطف عام او
این جانگداز آمد و آن دلنواز گشت
درباره این سایت